امروز يه قرار کاري با يکي از همکارام تو کافي شاپ داشتم. قرار بود راجب يه پروژه بزرگ گرافيکي صحبت کنيم. من زودتر رسيدم و نشستم تا همکارم بياد. يه تراکت جذاب شکلاتي روي ميز بود که خيلي نظرمو جلب کرده بود. يه طراحي خاص و خلاقانه که هر کسي نميتونست اونو طراحي کنه. محو تماشاي طرحش بودم که يکي از پشت سر رو شونم زد و گفت چته پسر؟ چطور متوجه نشدي من اومدم. گفتم بيا اين طرحو ببين خيلي به کارمون کمک ميکنه.
ما ميخواستيم واسه يه کارخونه شکلات طراحي بسته بندي انجام بديم. که ديدن اون تراکت روي ميز واقعا ذهنيت ما رو باز تر کرد. فورا از صاحب کافي شاپ پرسيدم که اين طرح رو کي واسشون طراحي کرده و گفت ک ما هميشه طرحامون رو آماده از سايت گرافيکي خريداري ميکنيم. ازش خواستم تا اون سايت رو بهم معرفي کنه. وقتي به سايت سر زدم پر از طرح هاي لايه باز بود که واقعا تنوع بالايي داشت. لينک سايت رو واستون ميزارم تا شماهم بتونيد از اين سايت ديدن کنيد.
روز جمعه با کسلي و بي حوصلگي از خواب بيدار شدم. تقريبا ظهر شده بود. ي چايي دم کردم و رفتم همسرمو از خواب بيدار کنم تا باهم چايي بخوريم.
اما همسرم بيدار نشد و متوجه شدم ک سخت سرما خورده. با مامانم تماس گرفتم و گفت ک واسش گل گاو زبون و آويشن دم کنم تا خوب بشه. من ک نه از آشپزي سر در مياوردم نه ميدونستم وسايل مورد نيازم تو کدوم کابينت هستن.
تا ب خودم اومدم و تونستم واسه همسرم دمنوش دم کنم ديگه ظهر شده بود. احساس ضعف شديد داشتم و همسرم توان بلند شدن و آشپزي کردن رو نداشت.
رفتم تو اتاق و هر چي تراکت فست فود و تراکت رستوران بود رو آوردم. اولين باري بود که از ديدن اين همه تراکت تو خونه ذوق زده ميشدم.
خلاصه بهترين غذارو براي خودم و همسرم سفارش دادم. واقعا غذاهاي خوبي بودن. خواستم به شما توصيه کنم که تراکت هاي تو خونه رو دور نريزيد. قطعا يه روزي به درد ميخورن.
اول صبح سوار ماشين شدم تا برم سرکار. اون روز نوبت من بود ک صبحانه ببرم واسه همکارام. رفتم ي فروشگاه تا خريداي لازمو انجام بدم. موقع پرداخت هزينه فروشنده کارت ويزيت فروشگاه رو تو پاکت گذاشت. ب نظر جالب ميومد ولي چون عجله داشتم بهش توجه نکردم و پاکت رو گرفتم و فورا خودمو ب محل کار رسوندم. از اونجايي ک با همکارام خيلي راحت هستم تا رسيدم پاکتو از من گرفتن و هر چي خريده بودم رو ريختن رو ميز. نکته ي عجيبش واسه من اينجا بود، ب جاي اينکه ب خوردن خوراکي ها مشغول بشن،
اولين چيزي ک نظرشون رو جلب کرد طراحي کارت ويزيت فروشگاهي بود ک ازش خريد کردم. و همه بي توجه ب خوراکي ها از طراحي زيباي کارت ويزيت تعريف ميکردن.
يکي از همکارام گفت واقعا کارت ويزيت قشنگيه برادرم فروشگاه داره خوبه اين کارت رو ببرم بهش بدم تا ازش ايده بگيره. بهش گفتم تو نت سرچ بزن شايد بتوني طرحشو پيدا کني.
خوشبختانه با اولين سرچ موضوع کارت ويزيت فروشگاه دقيقا طراحي همون کارت ويزيت رو پيدا کرد. و فورا لينکش رو واسه ي برادرش فرستاد. منم اين لينکو واسه شما ميزارم قطعا از طرح هاي اين سايت خوشتون مياد.
بعد از مدتها فرصت کردم خانوادمو واسه تفريح ب پارک ببرم. تو مسير ي طرح بنر کودکانه و خيلي زيبا رو ديديم. من ک خودم خيلي ازش خوشم اومد. داشتم نگاش ميکردم ک دخترم گفت ( بابايي اون عکسه چقدر خوشگله ميشه برام بخريش. گفتم بابايي اون خريدني نيست بايد نگاش کني. گفت چرا نميشه بخريش من خيلي دوسش دارم. لطفا واسم بخرش.) با بغض حرف ميزد. گفتم الانه ک بزنه زير گريه. خانمم گفت طرح بنر خيلي قشنگه نظرت چيه همين طرحو بديم پرده کنن واسه دخترمون. دخترم ک خيلي ذوق زده شده بود گفت آره بابايي توروخدا من اونو ميخوام.
دور زدم و برگشتيم تا دوباره ب بنر برسيم و شماره اي ک نوشته محل درج تبليغ رو يادداشت کردم و باهاشون تماس گرفتم. گفتن ک اين طرح هارو از سايت دانلود ميکنن. واقعا ايده خوبي بود. دانلود طرح هاي لايه باز گرافيکي از سايت.
فورا ب سايت سر زدم و طرحي ک دخترم انتخاب کرده بود رو پيدا کردم. و چون طراحي بنر لايه باز بود تونستيم طرحو تغيير بديم و ي پرده ي خوشگل واسه دخترم بدوزيم.
دير وقت بود. خسته از سرکار برگشتم. کليد انداختم تا درو باز کنم. چند تراکت از لاي در رو زمين افتاد. آنقدر خسته بودم ک نگاهش نکردم. فقط واسه اينکه حياطو کثيف نکنن اونارو برداشتم و رفتم داخل، همراه کليدام گذاشتمشون رو ميز. چون دير وقت بود همسرم خوابيده بود و منم رفتم خوابيدم.
فردا صبح سرکار مشغول کار بودم ک خانمم تماس گرفت. گفت اين تراکتا چين رو ميز. گفتم انداخته بودن تو خونه منم آوردم داخل. گفت واقعا ازت ممنونم. اين تراکت آرايشگاه دوستمه ک خيلي وقته گمش کردم. چقدرم طراحيش قشنگه. بايد حتما ازش بپرسم کجا طراحيش کرده تا ب شاگردام معرفيش کنم.
خلاصه خانمم از طريق اون تراکت ب آرايشگاه رفتو دوستش بهش گفت ک طراحي تراکت رو از سايت دانلود کرده.
گفتم بيام لينکشو واستون بزارم شايد شماهم دوستان قديميتون رو پيدا کرديد.
شام خونه ي خالم دعوت بوديم. همه اومده بودن. خونه حسابي شلوغ شده بود. بحث کار شده بود. هر کسي از کار و شغل خودش طرفداري ميکرد. پسرخالم که کارشو تازه راه انداخته بود، کارت ويزيتاشو آورده بود و بين همه پخش ميکرد. کارت ويزيت قشنگي بود. وقتي جو آروم شد و هر کسي رفت سراغ کار خودش، رفتم پيش پسرخالم و شروع کردم به صحبت. بهش گفتم چقدر کارت ويزيتت قشنگه يکم از کار جديدت بهم بگو. اونم شروع کرد به تعريف کردن و بينش حرفاش خيلي از يه سايت گرافيکي تعريف ميکرد که منو وسوسه کرد تا به اون سايت سر بزنم. واقعا سايت عالي ، کامل و جامعي بود منم حسابي ازش خوشم اومد و مشتري هميشگيشون شدم.
توي بازار همراه مادرم داشتم خريد ميکردم. که يه پسر بچه اومدو يه تراکت داد دستم. وقت نداشتم نگاش کنم. گذاشتمش تو کيفم و به خريدم ادامه دادم. وقتي به خونه رسيدم و خريدامو باز کردم اين تراکتم ديدم. طراحي واقعا جذابي داشت. تراکت شيريني فروشي بود. انقدر اين تراکت زيبا بود ک منو مجبور کرد تا به اون قنادي سر بزنم. فرداش بعد از دانشگاه به آدرس روي تراکت رفتم.
نه تنها طراحي تراکتشون بلکه طراحي پوسترها و ديزاين اونجا هم واقعا شيک بود. ديگه نميتونستم جلوي خودمو بگيرم. از طراحي پوسترها عکس گرفتم تا بيام و براتون بزارم.
صبح زود پاشدم تا برم سرکار. رفتم تا ماشينو روشن کنم ولي ماشين استارت نميخورد. نميدونم چش شده بود، سعي کردم درستش کنم ولي نتونستم. زنگ زدم آژانس گفتن ک تا يک ساعت ديگه ماشين نداريم. خيلي کلافه و عصبي شده بودم. رفتم سر جاده که تاکسي بگيرم ولي خط واحد زودتر از تاکسي رسيد. چون خيلي ديرم شده بود سوار شدم. کنار يه پسر جوون نشستم. اون جوان شروع کرد به صحبت گفت آقا خيلي پريشون هستيد مشکلي پيش اومده؟ گفتم نه بايد هر چه زودتر برسم سرکار خيلي ديرم شده گفت رنگتون پريده فک کنم حالتون خوب نيست. در حال صحبت بود که کارت ويزيت خودش رو به من داد و گفت من عطاري دارم گياهاي دارويي زيادي دارم که باعث کاهش استرس ميشن. تشريف بياريد خوشحال ميشم. کارت ويزيت خيلي قشنگي بود و بهم گفت ک طراحيشو ميتونيد با سرچ زدن تو سايت پيدا کنيد.
وارد فروشگاه شدم. دکور مغازه زيبايي چشم گيري داشت. در حال تماشا بودم که يه تراکت دادن دستم. خدايا چقدر طراحي اين تراکت آشناس، چقدر منو به گذشته ميبره. چقدر منو ياد نقاشي هاي کودکانه اي ميندازه که همراه با ستاره ميکشيدم. ستاره اي که ديگه نداشتمش و سال ها بود که ازش خبري نداشتم. محو تماشاش بودمو تو گذشته ي خودم فرو رفته بودم. که يه صداي خيلي آشنا گفت آقاي علوي.
خيلي جا خوردم به سمت صدا برگشتم. خدايا باورم نميشه اين ستارس
چقدر بزرگ شده بود. چقدر خانم تر شده بود.
گفتم ستاره خودتي؟؟ تووو!! اينجا!! اين فروشگاه!!
ساعت ها حرف زديم و ستاره گفت که طراحي اين تراکت کار خودشه و ايدشو از يه سايت گرافيکي گرفته. من حسابي لذت بردم که عشق کودکيم آنقدر تو کارش موفق شده بود.
مدتها بود که ميخواستم يه بنر طراحي کنم اما هر کاري ميکردم چيزي که دلم ميخواست به ذهنم نميرسيد. امروز نشستم پا سيستم و به خودم گفتم تا اون بنر رو طراحي نکردي حق نداري از جات بلند بشي.
شروع کردم به سرچ زدن توي گوگل تا ببينم چيزي که ميخوامو پيدا ميکنم يا نه ؟
ساعت ها سرچ زدم . دنبال يه سايت گرافيکي خوب ميگشتم که جامع باشه به همراه طرح هاي زيبا. خيلي اتفاقي اون سايتو پيدا کردم. واقعا از طراحي هاي بينظيرش لذت بردم و دقيقا همون طرحي که مد نظرم بود رو تونستم تو اون سايت پيدا کنم. واقعا از سرچ زدن تو اين سايت گرافيکي لذت بردم. و تونستم به طرح مورد علاقم برسم. چون اون سايت تمام سلايق و مشاغل رو پوشش داده بود. ازين به بعد پايه ثابت طراحيام اين سايته. پيشنهاد ميکنم حتما به اين سايت سر بزنيد.
وارد فروشگاه شدم. دکور مغازه زيبايي چشم گيري داشت. در حال تماشا بودم که يه تراکت دادن دستم. خدايا چقدر طراحي اين تراکت آشناس، چقدر منو به گذشته ميبره. چقدر منو ياد نقاشي هاي کودکانه اي ميندازه که همراه با ستاره ميکشيدم. ستاره اي که ديگه نداشتمش و سال ها بود که ازش خبري نداشتم. محو تماشاش بودمو تو گذشته ي خودم فرو رفته بودم. که يه صداي خيلي آشنا گفت آقاي علوي.
خيلي جا خوردم به سمت صدا برگشتم. خدايا باورم نميشه اين ستارس چقدر بزرگ شده بود. چقدر خانم تر شده بود.
گفتم ستاره خودتي؟؟ تووو!! اينجا!! اين فروشگاه!!
ساعت ها حرف زديم و ستاره گفت که طراحي اين تراکت کار خودشه و ايدشو از يه سايت گرافيکي گرفته. من حسابي لذت بردم که عشق کودکيم آنقدر تو کارش موفق شده بود.
ديروز به همراه برادرزادم به آموزشگاه رانندگي رفتيم تا برادرزادم براي گرفتن گواهينامه ثبت نام کنه. وارد آموزشگاه ک شديم يه مکان شيک و لوکس بود که از در ورودي تا تمام اتاق ها و راهروها پوستر و بنر زده شده بود. طراحي هاي خيلي جالبي داشتن. و جوري طراحي شده بودن که آدم رو مجذوب خودشون ميکردن که فقط محو تماشاي اونها باشه. تا برادرزادم رفته بود براي پرسجو کردن ، من رفتم و طرح هارو بررسي کردم. از پرسنل اونجا پرسيدم که طراح اين طرح هاي تاپ کي هست. واقعا دوس داشتم از نزديک ببينمش. پرسنل گفت که ما اين طرح هارو از يه سايت گرافيکي خريداري ميکنيم. خيلي سايت جامع و کاملي هست . با توجه به قيمت بسيار بالاي طراحان شخصي واقعا خريد طرح از سايت هاي گرافيکي به صرفه هست. فورا اسم سايت رو گرفتم و به دنبال برادرزادم رفتم.
امروز براي ناهار خانمم گفته بود ماست بخرم . اما انقدر مشغلم زياد بود که نرسيدم و بهش پيام دادم که خودش بره و ماست بخره.
سر سفره ي ناهار وقتي دخترم ظرف ماست رو آورد تا تو کاسه ها بريزه. طراحي بسيار جالب روي ظرف ماست نظرمو جلب کرد و ظرفو برداشتمو با دقت کامل اونو بررسي کردم. يه آدرس سايت روي جلد بود. انقدر از طرح خوشم اومده بود که نفهميدم چطور غذارو تموم کردم و فورا رفتمو سايت رو سرچ کردم. يه سايت گرافيکي فوق العاده بود. طرح هاش آدمو شکه ميکرد. طرح هاي لايه باز لبنيات که بينظير بودن . يه سايتي که پر از طرح هاي لايه باز بود. چيزي که من عاشقشم. واقعا نميتونستم از سايت بيرون بيام انقدر که طرح هاش زيبا و جذاب بودن. هر چقدر خانمم صدام زد که برم چايي بخورم نتونستم از سايت دل بکنم و خانمم کلي ناراحت شد.
بعد از يه هفته ي سخت و پر مشغله بالاخره جمعه رسيد و تونستم يکم استراحت کنم. صبح شده بود و طبق عادت هر روزم صبح زود بيدار شدم. ميخواستم بيشتر بخوابم ولي نتونستم. گفتم حالا که خوابم نميبره پاشم يه چرخي تو سايتاي گرافيکي بزنم و ببينم چه خبره . در حال گشت و گذار تو سايتا بودم که يه سايت خيلي نظرمو جلب کرد. هم از نظر محتوايي و هم از نظر علمي و طراحي هاي زيباش . خيلي از موضوعات کم ياب رو طراحي کرده بودن . طرح هاي تاپ زيادي داشتن. از نظر من قابل رقابت با هيچ سايت ديگه اي نبودن و ميتونست تمام نياز هاي يک کاربر گرافيست و يک کاربر معمولي رو فراهم کنه. کارت ويزيت لايه باز ، تراکت لايه باز و بنر لايه باز خيلي خاصي طراحي کرده بودن. بهتون پيشنهاد ميکنم حتما به اين سايت سر بزنيد شک نکنيد که مشتري هميشگيش ميشيد.
درباره این سایت